خوش به حال کودکی...
پسر قشنگ من، فرشته مامان سلام.
عزیزدلم این روزا خیلی شیطون شدی. به قول خودت: ددون
عاشق دیدن کلیپ موسیقی سنتی هستی. کیف می کنی و البته باهاش می رقصی. در واقع صبح تا شب مشغول رقصیدنی. اونم مردونه و اساسی. خیلی هم واردی. نمی دونم از کی یاد گرفتی. احتمالا تو عروسی هایی که رفتیم به دیگران دقت کردی. عزیز مامان، شدی دستگاه ضبط و پخش. هر چیزی رو یه بار که می بینی عین همونو انجام میدی. مثلا اون روز عمو امیر یه جعبه میوه دستش گرفته بود و همین طور که یاالله می گفت وارد آشپزخونه خونه مامان شد. بلافاصله پشت سرش رفتی و یه سبد میوه خالی برداشتی و گفتی لالاه و وارد آشپز خونه شدی.. پسر قشنگم روزها با تو و در کنار روشنی حضور تو می گذرن. وجودت به زندگی مون گرما و شیرینی میده. فرشته معصوم من تو پر از زندگی هستی و مدام در حال کشف دور و برت هستی. همه چی رو امتحان می کنی، همه کلیدها رو می زنی، همه چی رو تو دهنت میذاری و ... می تونی لپ تاپ و گوشی رو به شارژ بزنی. ما هم رفتیم و برات چند تا بازی فکر گرفتیم که باهاشون مشغول شی. حتی می تونی بند کفش های رنگی رو از تو سوراخ مهره ها رد کنی. البته یه دستی و یا قاشق رو پر از غذا کنی و نسبتا با موفقیت ببریش تو دهنت. بیشتر وقتا می خوای خودت غذا بخوری. من و بابایی عاشقتیم و تو هم هر روز یه کار جدید انجام میدی و ما رو ذوق زده می کنی. کلی کلمه می گی. مثلا به ممنون میگی: نمنون یا به انگور میگی: دندور و به هادی آقا میگی: آدی قا ... و یه عالمه کلمه دیگه.
کوروش کجا می خوای بری؟ - ددر
خونه کی؟ - ددا
با کی؟ - عمو
و...
اینم چند تا از عکسایی که تو این ماه گرفتیم. راستی تو دیروز 1 سال و 3 ماهت تموم شد عسلم.شنبه میبرمت کنترل مرکز بهداشت ببینم چقدر وزن گرفتی عزیزم.
این عکس مال شب عروسی خاله نداست که رفتیم آتلیه
این هم همین طور...
این عکسرو تو پارک ملت ازت گرفتیم. من و بابایی و شما رفته بودیم پیاده روی
شما و بابا تنهایی تو پارک...
خونه خاله ندا...
و این...
این عکس هم روز عقد عمو مسعود تو حرم با بابایی...
و...
این عکس رو تو بیمارستان مهر ازت گرفتیم..
جهان، بی خنده های تو معنا ندارد. اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد.